Asking People to Do Things
درخواست از دیگران برای انجام کارها
- ask: درخواست کردن، خواستن، طلب کردن
When Henry Allen came home from the office last Thursday night, he saw a note from his wife on the kitchen table.
پنجشنبهشب قبل وقتی هنری آلن از دفتر کار به خانه بازگشت، او یک یادداشت از همسرش روی میز آشپزخانه دید.
- office: دفتر کار
- saw (the past tense of See): دیدن
- note: یادداشت
- kitchen: آشپزخانه
The note said
یادداشت گفت
Henry, my mother isn't feeling well, and I am going home to be with her for a few days.
هنری، مادر من حالش خوب نیست، و من به خانه میروم تا برای چند روز کنار او باشم.
There are a few things that I’d like you to do while I’m away.
چند چیز هست که از تو میخواهم در زمانی که من بیرون هستم انجامشان بدهی.
- would like: عبارتی که برای درخواست کردن از دیگران به کار میرود
- while: در زمانی که، در مدتی که
- away: دور، بیرون
First, take your blue coat to the dry cleaner’s and leave your shirts at the laundry.
اول، کت آبیات را به خشکشویی و پیراهنهایت را به لباسشویی ببر.
- dry cleaner’s: خشکشویی، جایی که لباسها را با مادهای به جز آب میشویند
- laundry: لباسشویی
At the same time, would you please stop at the shoe repairman’s and get my brown shoes?
همزمان، میشود لطفاً در کفاشی توقف کنی و کفشهای قهوهای من را بگیری؟
- shoe repairman’s: تعمیرگاه کفش، کفاشی
Then go to the supermarket and get some coffee, milk, and butter.
بعد از آن به سوپر مارکت برو و مقداری قهوه، شیر و کره بخر.
When you get home, please telephone Mary Bickford and tell her I won’t be able to go to her party tomorrow evening.
وقتی که به خانه میرسی، لطفاً به مری بیکفورد تلفن بزن و به او بگو که من فردا عصر قادر به رفتن به مهمانیاش نخواهم بود.
- telephone: تلفن زدن، زنگ زدن
- party: مهمانی
Tell her why I can’t do that.
به او بگو که چرا نمیتوانم آن (کار) را بکنم.
There are two more things that I’d like you to do before you go to work tomorrow morning
دو چیز دیگر هست که از تو میخواهم قبل از اینکه فردا صبح به سر کار بروی، انجامشان بدهی.
Put the garbage out in the backyard, and give the dog something to eat.
زبالهها را در حیاط پشتی بگذار، و به سگ چیزی بده تا بخورد.
- garbage: زباله، آشغال
- backyard: حیاط پشتی
If you have time on Saturday, cut the grass.
اگر شنبه وقت داری، چمنها را کوتاه کن.
- grass: علف، چمن
Don’t forget the grass in the backyard.
چمنهای حیاط پشتی را فراموش نکن.
The newspaper boy will come on Saturday afternoon.
پسر روزنامهفروش شنبه بعد از ظهر خواهد آمد.
Be sure to give him some money.
یادت باشد که مقداری پول به او بدهی.
- be sure: یادت باشد، اصطلاحی غیررسمی که وقتی میخواهیم چیزی را به کسی یادآوری کنیم به کار میرود
I think that’s all.
فکر می کنم همهاش همین باشد.
I’ll telephone this evening and let you know how mother is.
من امروز عصر به تو زنگ میزنم و میگذارم بدانی حال مادر چطور است.
Love, Alice
دوستت دارم، آلیس.
Henry looked out the window at the grass Alice wanted him to cut.
هنری بیرون پنجره پنجره به چمنهایی نگاه کرد که آلیس از او خواسته بود کوتاه کند.
His wife had asked him to do many things.
همسر او از او خواسته است که کارهای زیادی انجام دهد.
He hoped her mother would be well very quickly!
او آرزو میکند که مادرش خیلی زود خوب شود!
- hope: امیدوار بودن، آرزو کردن
- quickly: سریع، زود