
Harry’s left eye hurts badly.
چشم چپ هری به شدت درد می کند.
He’s at the eye specialist’s talking to the receptionist.
او در (مطب) چشم پزشک در حال صحبت کردن با منشی است.
- receptionistreceptionistrɪˈsɛpʃənɪstمسئول پذیرش، منشی
Hello. I’m Harry Morgan. I have an appointment with Dr. Hunter.
سلام. من هری مورگان هستم. من یک وقت ملاقات با دکتر هانتر دارم.
Oh, yes, Mr. Morgan. Can I have your insurance card?
اوه، بله، آقای مورگان. میتوانم کارت بیمهتان را داشته باشم؟
- insuranceinsuranceɪnˈʃʊrənsبیمه
Sorry ma’am. I really need to see the doctor right away.
ببخشید خانم، من واقعا نیاز دارم دکتر را همین حالا ببینم.
I’m afraid she’s busy at the moment.
متاسفم، او در حال حاضر سرش شلوغ است.
- I’m afraidaɪm əˈfreɪdمتأسفم، اصطلاحی که وقتی میخواهیم چیزی بگوییم که ممکن است شنونده را ناراحت کند به کار میرود
- busybusyˈbɪziمشغول، شلوغ
- at the momentat the momentæt ðə ˈmoʊməntدر این لحظه، در حال حاضر
But I have a sharp pain in my left eye and I feel dizzy.
ولی من درد شدیدی در چشم چپم دارم و احساس سرگیجه می کنم.
- sharp painʃɑrp peɪnدرد شدید، درد ناگهانی و شدید
- dizzydizzyˈdɪziدارای حس سرگیجه
Well, let me see what I can do for you.
باشه، اجازه بدهید ببینم چه کار می توانم برایتان انجام دهم.
- letletlɛtاجازه دادن
برای دانلود خلاصه (سامری) و سوال از متن این درس اینجا کلیک کنید
