معنی لغات درس به درس High3

کلمه‌های ترم High 3 – درس 5 – با تلفظ صوتی و معنی فارسی

در ILIplus.com تلاش می‌کنیم محتوای مناسب و مفید برای زبان‌آموزان کانون زبان ایران تهیه کنیم و در همین راستا در حال آماده کردن معنی کلمات همه‌ی ترم‌های کانون زبان به ترتیب درس به درس و یونیت به یونیت هستیم. قبلا معنی کلمه‌های یونیت‌های ۱ تا ۴ ترم High 3 را در سایت منتشر کرده بودیم و امروز به ارائه لیست واژگان درس پنجم های۳ در خدمت شما زبان‌آموزان عزیز هستیم.

در لیست پایین علاوه بر ترجمه فارسی، می‌توانید فونتیک، محل استرس، نقش دستوری و تلفظ صوتی کلمات را نیز در اختیار داشته باشید. برای دسترسی به کلمات درس‌های دیگر ترم High3، یا دسترسی به جواب تمرینات کتاب زبان‌آموزی High 3 یا معنی کلمات و جواب تمرینات سایر ترم‌ها، به کادر مطالب مرتبط در پایین صفحه مراجعه کنید.

لغات درس به درس High 3 – یونیت ۵

دانلود فایل PDF قابل چاپ لغات این ترم
adamant
(adjective)
/ˈædəmənt/
یکدنده، مقاوم

She begged me to change my mind, but I remained adamant .

او از من خواست که نظرم را عوض کنم ، اما من یکدنده باقی ماندم(نظرم را عوض نکردم).

adverse
(adjective)
/ædˈvərs, ˈædˌvərs/
مضر

Dirt and disease are adverse to the growth of children.

خاک و بیماری‌ها برای رشد بچه‌ها مضر هستند.

bear out
(verb)
/ˈber ˈaʊt/
تأیید کردن

I hope you will bear out what I tell him.

امیدوارم چیز‌هایی که به او می‌گویم را تایید کنی.

circumstance
(noun)
/ˈsərkəmˌstæns/
شرایط

I know I can trust her in any circumstance.

من میدانم تحت هیچ شرایطی نمی‌توانم به او اعتماد کنم.

cortisone
(noun)
/ˈkɔrtəˌsoʊn/
هورمون کورتیزون

He had a cortisone injection yesterday after a visit to a specialist.

او دیروز پس از بازدید از یک متخصص تزریق کورتیزون به خود داشت.

decent
(adjective)
/ˈdiːsənt/
آراسته، مناسب

I didn't have a decent dress for the party.

من یک لباس مناسب برای مهمانی نداشتم.

devastate
(verb)
/ˈdɛvəˌsteɪt/
ویران کردن، نابود کردن

Earthquakes can also cause tsunamis, which devastate coastal regions.

زمین لرزه ها همچنین می توانند باعث ایجاد سونامی شوند که مناطق ساحلی را ویران می کنند.

discoloration
(noun)
/dɪsˌkʌləˈreɪʃən/
بی‌رنگی، رنگ‌زدایی

It removes discoloration, to restore wood to its natural colour.

این رنگ ناخوشایند را حذف می کند تا چوب را به رنگ طبیعی آن بازگرداند.

elusive
(adjective)
/iːˈluːsɪv/
گریزان، فراری

I've been trying all day to reach him on the telephone, but he's very elusive.

من تمام روز تلاش کرده ام تا با او تماس بگیرم، اما او بسیار فراری است(و تلفن را جواب نمی‌دهد).

enroll
(verb)
/ɪnˈroʊl/
نام‌نویسی، عضویت دادن

Please enroll me in the contest.

لطفا من را در مسابقه ثبت نام کنید.

You try to enroll early for that class.

شما تلاش کنید که زود در آن کلاس نام نویسی کنید.

equilibrium
(noun)
/ˌiːkwəˈlɪbriːjəm/
موازنه، تعادل

Our enemy is trying to upset the economic equilibrium.

دشمن ما تلاش می کند که تعادل اقتصادی را از بین ببرد.

euphoria
(noun)
/juːˈfɔriːjə/
رضایت‌مندی، شنگولی

There was euphoria after the elections.

بعد از انتخابات رضایتمندی وجود داشت.

fabulous
(adjective)
/ˈfæbjələs/
شگفت‌آور

The room has fabulous views across the lake.

اتاق دارای منظره‌ای شگفت آور روبروی دریاچه است.

fade
(verb)
/ˈfeɪd/
محو شدن، ناپدید شدن

Will the colour in this material fade?

آیا رنگ این ماده می‌پرد(ناپدید می‌شود)؟

My childhood will never fade from my memory.

دوران کودکی من از حافظه من محو نخواهند شد.

gasp
(noun)
/ˈgæsp/
نفس‌نفس، نفس‌بریده

At his last gasp, he murmured the name of the person who shot him.

در آخرین نفسش اسم کسی که به او شلیک کرد را زمزمه کرد.

The team were at their last gasp

تیم در حال آخرین نفس نفس زدنشان بودند.

humiliating
(adjective)
/hjuːˈmɪliːˌeɪtɪŋ/
تحقیرآمیز، توهین آمیز

The battle ended in a humiliating defeat.

جنگ با یک شکست تحقیر آمیز به پایان رسید.

humor
(noun)
/ˈhjuːmər/
شوخی

This is a film full of humor.

این فیلم پر از طنز است.

He has a good sense of humor.

او حس شوخ طبعی خوبی دارد.

Huntington's dise
(noun)
/ˈhʌntɪŋtənz dise/
تشنج مخصوص

People with Huntington's disease usually die about 15 after the onset of the symptoms.

افراد مبتلا به بیماری تشنج مخصوص معمولا پس از شروع لائم در سن پانزده سالگی می‌میرند.

invade
(verb)
/ɪnˈveɪd/
تاخت و تاز کردن، هجوم بردن

He ordered the army to invade at dawn

او به ارتش دستور داد تا در سپیده دم حمله کند

jackpot
(noun)
/ˈdʒækˌpɑt/
برنده تمام پول‌‌ها
keel
(noun)
/ˈkiːl/
تیر ته کشتی
notion
(noun)
/ˈnoʊʃən/
نظریه، عقیده

We each have a notion of just what kind of person we'd like to be.

ما هرکدام یک نظریه در مورد این که می‌خواهیم چگونه فردی باشیم ، داریم.

oyster
(noun)
/ˈɔɪstər/
صدف خوراکی

I enjoy eating oyster; it's really delicious.

از خوردن صدف‌های دریایی واقعا لذت می.برم ؛ آنها واقعا خوشمزه هستند.

pearl
(noun)
/ˈpərl/
مروارید

The police are looking into the pearl robbery.

پلیس در حال رسیدگی کردن به (پرونده‌ی) سرقت مروارید است.

pet
(noun)
/ˈpɛt/
معشوقه
prompt
(verb)
/ˈprɑmpt/
به حرف کشیدن، به فعالیت واداشتن

Will you prompt for us at the performance?

آیا شما ما را به اجرا کردن وا میدارید؟

recount
(verb)
/rɪˈkaʊnt/
بازگو کردن

She was asked to recount the details of the conversation to the court.

از او خواسته شده بود تا جزئیات مکالمه را برای دادگاه بازگو کند.

reputed
(adjective)
/rɪˈpjuːtəd/
مشهور بین مردم

He is reputed to be the best surgeon in Paris.

او به عنوان بهترین جراح در پاریس مشهور است.

tabulate
(verb)
/ˈtæbjəˌleɪt/
جدول‌بندی کردن، فهرست کردن

It took me ten hours to tabulate the results.

جدول بندی نتایج برای من ده ساعت به طول می انجامد.

typify
(verb)
/ˈtɪpəˌfaɪ/
نمونه دادن، نمونه بودن

clothes that typify the 1960s.

لباس هایی که دهه ۱۹۶۰ را مشخص می‌کند(یادآور می‌کند).

vertical
(adjective)
/ˈvərtɪkəl/
عمودی

The board consists of vertical and horizontal lines.

تخته از خطوط عمودی و افقی تشکیل شده است.

اگر ما را لایق حمایت می‌دانید، اینجا کلیک کنید

لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید. ما از همکاری شما در تکمیل مطالب سایت استقبال می‌کنیم.

۸ دیدگاه

  1. سلام خسته نباشید
    لطفا تلفظ لغات high 3 رو کامل کنید.
    در ضمن سایت بسیار عالی و کاملی دارید.

  2. معنی کلمات دروس۶ و۷ و۸ رو کِی میزارید؟!

  3. سلام وقتتون بخیر میخواستم بدونم چجوری میتونم کلمات درس 6 رو پیدا کنم؟
    فایل کاملش رو ندیدم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *